خلاصه داستان: « هری پاتر و جام آتش 4 » هری پاتر در سال چهارم مدرسه هاگوارتز است که بارتی کراواچِ پسر نام او را در جام آتش میاندازد و در نتیجه در مسابقات سه جادوگر شرکت میکند و در آن هم تا بردن در مرحله آخر موفق میشود ولی به گورستانی منتقل شده و موجب بازگشت “لرد ولدمورت” میشود….
خلاصه داستان: « چارلی و کارخانه شکلات سازی » در لندن چارلی، پسری کوچک و فقیر، با پدر و مادرش بههمراه دو پدربزرگ و مادربزرگ پیر خود زندگی می کند. چارلی علاقهٔ زیادی به شکلات دارد، ولی به حدی فقیر است که هر سال فقط یک شکلات میخورَد. ویلی وانکا شکلات ساز معروف 5 بلیت طلایی برای بازدید از کارخانه مرموزش در 5 عدد از شکلات ها پنهان می کند تا ببیند شانس دیدار از کارخانه اش به علاوه جایزه ای بزرگ به چه کسی می رسد.
خلاصه داستان: " آغاز بتمن " پس از مشاهده مرگ والدینش، بروس هنر مبارزه برای مقابله با بی عدالتی را یاد می گیرد. هنگامی که او به عنوان بتمن به گاتهام باز می گردد، باید جلوی یک جامعه مخفی را بگیرد که قصد تخریب شهر را دارد.
خلاصه داستان: " چهار شگفتانگیز " چهار فضانورد که برای ماموریتی به فضا رفته اند، دچار برخورد با گرد و غبار کیهانی میشوند و تحولات عجیبی در تواناییهای آنان به وجود میآید. اکنون آنها باید با هم در مقابل دشمن مشترکشان، یعنی پنجمین سرنشین آن فضاپیما بایستند…
خلاصه داستان: " آشوب " بازرس «کانرز» (جیسون استاتهام) به همراه یک پلیس تازه کار بنام «دکر» (رایان فیلیپ) فرماندهی عملیاتی بر علیه گروهی از سارقان بانک را بر عهده دارند. سارقان که سردسته شان فردی به نام «لورنز» (وسلی اسنایپس) است بدون دزدیدن حتی یک پنی از بانک، آنجا را ترک می کنند. اما طولی نمی کشد که مشخص می شود آنها ویروسی را در سیستم بانک وارد کرده اند، و از این طریق یک میلیارد دلار را از حساب های مختلف ربوده اند….
خلاصه داستان: " نقشه پرواز " برلین، زمان حال. شوهر «کایل پرات» (فاستر) می میرد و «پرات» قصد دارد هم راه با «جولیا» (لوستن)، دختر هفت ساله اش و تابوت شوهرش به امریکا برگردد. «کایل» و «جولیا» در هواپیما به خواب می روند. اما وقتی «کایل» بیدار می شود، می بیند خبری از دخترش نیست. ظاهرا نام «جولیا» در فهرست مسافران نبوده و هیچ یک از خدمه و مسافران او را ندیده است. یکی از محافظ های پرواز (سارسگارد) نیز می گوید که اصلا «جولیا» هم راه با پدرش درگذشته و ادعا می کند که «کایل» عقل خود را از دست داده است...