خلاصه داستان: « همه جین را دوست دارند » همه همیشه جین را دوست داشته اند. این روزها از خودش متنفر است. تا گوش بدهکار، او باید به لیسبون برود و آپارتمان مادرش را که یک سال پیش درگذشت، بفروشد. در فرودگاه، او با ژان، همکلاسی سابق دبیرستانی عجیب و غریب و تا حدودی سرزده برخورد می کند.
خلاصه داستان: « دوست داشتنی، تاریک و عمیق » لنون، یک تکاور جدید، به تنهایی در بیابان خطرناک سفر می کند، به این امید که منشأ فاجعه ای را که از کودکی او را درگیر کرده بود، کشف کند.
خلاصه داستان: « دریای بی کران » در دنیایی موازی، پدرو سعی می کند راه خود را برای پیوستن به مهاجرت به سیاره ای دیگر هک کند. در حالی که او در رویاها و ناامیدی های خود از جا ماندن غوطه ور است، با اوا ملاقات می کند، کسی که او را به چالش می کشد و مجبور می کند با هدف خود کنار بیاید.